۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

حالمو به هم میزنی

گاهی آدمها حالمو به هم میزنن، از خودم بگیر تا ته تهش...
این چند روز وسط برهوت بودم و نصفه شب تو ظلمات مطلق زدم به بیابون وقتی دنبالم میگشتن اینقدر خندیدم که از صدای خندم پبدام کردن، دلم نمی خواست از اون بیابون لعنتی بکنم، اینقدر همه چی خشک بود که تخمین زدم با اون حالی که داشتم اگه سه ساعت می رفتم از پا می افتادم.
به خدا می ارزید، دیگه اون آرامش و تجربه نمی کنم، اونجا گفتم خوب کله ام داغه و نمی فهمم اما حالا که برگشتم فهمیدم چه مرگم شده بود و چرا نمی خواستم بیام.
باور کنید آفرینش آدم حماقتی بود که خدا مرتکب شد و بعدش عین خر توش موند، یعنی اگه دستم به اونی که قرار خدا باشه می رسید چنان لگدی نثار ت-خ-مش می کردم که آفرینش و گل لگد کردن از یادش بره!
حیف، حیف که عاشق همتونم که سرتا پاتونو گه گرفته! نه که من تا خرخره توش نباشم، منم یه گهی ام بد تر از همه تون حمالا!
حیف که این حماقت هم از خدای احمق به ارث بردم که اینقدر نسبت به آدمها وصلم میاد که فصلم رو غیر ممکن میکنه، اینقدر اینجا هستن که دوسشون دارم که نمی تونم کل صورت مسئله رو پاک کنم و فیصله اش بدم این ننگ خدا رو! همه رو با این همین کثافت کاریاش پا بند کرده و حالا به ریشمون می خنده!
اینقدر گفتم فلانی پر از پارادوکسه که حالا خودم شدم پارادوکس مجسم! بخند غ-ر-و-م-دنگ، بخند، هیستری گاهی خود زندگیه!
  • پی نوشت1: بدی جیغ کشیدن گاهی در اینه که پتتو میریزه رو آب و همه ی شعارهایی که میدی رو سه سوته کشکش می کنه!
  • پی نوشت2: همه چی عوض میشه، همه چی!

۱۲ نظر:

پيرمرد خرفت دائم الخمر شده گفت...

اينكه همه چيز عوض بشه و نه عوضي خيلي هم خوبه!!!منتهي بعضي وقت ها يك سري عوضي گه ميزنن به اعصاب آدم با مقدس كردن خودشون ،علامه دهر دونستن خودشون و .......كه همش به قول خودت پارادوكس ناشي از تنگي هاي زمانه است.
مرتيكه خر منم دوستت دارم

shiva shin گفت...

are...ma hame eyne vazheye paradoxim!!! tekeye az sedaye khandam peydam kardan ro doost daram...
kash ghalame paye oun kasi ke in hame sal dare gel laghad mikone mishkasto in majara feysale peyda mikard...
agar ye roozi ouni ke gharare khoda basharo didi az tarafe manam bezanesh...jash mohem nist

جغد روز خواب گفت...

جالب بود جاكش!
البته در مورد خدا باهات موافقم ولي اگه منم تو اوون بيابون بودم صداي كفتار در مي آوردم!
ضمنا" دووولت!! رو فشار ميدادم كه تو شرمنده بشي منم خوشحال!
جاكش پفيوز!!!

جغد روز خواب گفت...

البته اين رو هم گفته باشم كه من بر خلاف تو هيشكي رو دوس ندارم.
فقط جاكشي رو دوس دارم!

بانوی بی دین گفت...

تازه به این نتیجه رسیدی ؟ ؟ ؟
جز تحمل و نشستن و انتظار کشیدن واسه دیدن آخرش کار دیگه ای میشه کرد؟ ؟ ؟

مهسا جينگول گفت...

واي برم تا حالم به هم نخورده :D: من آپم يه كوچمولو نوشتم :)

جغد روز خواب گفت...

از اين جمله: منم یه گهی ام بد تر از همه تون حمالا!
ياد يه جوكي كه تو موبايلا بود افتادم:
"خوب حالا ميخوام يه شعر،از استاد بزرگ شهريار اين شاعر بزرگ كس كش مادر قحبه،بخونم پس همه تون خفه شيد كس كشا!!!"

جغد روز خواب گفت...

حيفم اومد بقيه شعر شاعر رو نگم:
آب حموم داغه،بيا دوش بگيريم،كون خانمه چاقه؛ بيا سيخ بزنيم،اوني كه خدا داده بيا تو هم كنيم،درآريم دوباره توش كنيم،اله پارا شد بديم رفوش كنيم،درآريم دوباره توش كنيم............

مهسا جينگول گفت...

حاله منم از خيلي چيزا به هم ميخوره
حتي از خودم !!!!!!!!

پ.ن1: من جيغ ميزنم چن ديگه طاقته ساكت شدن ندارم پ.ن2: خدا كنه عوضي نشيم با اين عوض شدنا ..........

__________________________

من بزرگ شدم خيلي ! از نظره سني نه !

مهشید گفت...

نیستی ؟

دکتر کالیگاری گفت...

ممنونم
آره
همین کافیه
نوشتنت جان داد
و دوباره گرفت

درود رفیق

afra گفت...

تو احتیاج به یک مفیستوفلس داری!
با وجود اون همه چی بهتر میشه همه چی...