۱۳۸۹ خرداد ۱۱, سه‌شنبه

...

پسر: بابا!...
پدر: جانم؟
پسر: چرا نمیتونم هیچ کاری بکنم؟ چرا اینقدر عاجزم؟!
پدر: تو عاجز نیستی اما به این میگن جبر روزگار بابا...
....
....
پدر: گریه نکن بابا، گریه نکن، یادت نمیره ولی باهاش میسازی...